محل تبلیغات شما
در سال ۱۹۱۷، من پسر هفده ساله‌ای بودم. پیش خانواده‌ای خانه شاگردی و چوپانی می‌کردم. صبح‌ها گوساله‌ها و گاوها را به چرا می‌بردم و عصر به خانه برمی‌گشتم. یکی از گاوها تازه زاییده بود. گوساله شیری در خانه می‌ماند و مادرش را با بقیه می‌بردم. عصرها که بر می‌گشتیم، گوساله شیری، برای مکیدن مادرش به طرف او می‌دوید، اما مادر را به طویله می‌بردم و در را رویش می‌بستم. چونکه اول باید شیرش را می‌دوشیدند.

این چه خدمتی بود؟

چونکه بی گناه بود فرار نمی‌کرد

برای اینکه شیر بخورد:

خانه ,می‌بردم ,گوساله ,مادرش ,گاوها ,مادر ,می‌بردم و ,را به , مادرش ,مکیدن ,برای مکیدن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

VOICE OF QURAN transferworlld