در میدانگاهی جلو مسجد ده ما، درخت اقاقیایی بود. پرنده زنبورخواری روی یکی از شاخههای اقاقیا آشیانه داشت. زنبورخوار پرنده کوچکی است، کمی از گنجشک بزرگتر. زنبورخوار سه تا جوجه داشت. ما نوک جوجهها را که در آشیانه بودند،از پایین میدیدیم. ما چند نفری، در میدانگاهی جلوی مسجد، در جای سایهداری نشسته بودیم که دیدیم زنبورخوار مادر، دارد پرپر میزند و فغان میکند. خوب که نگاه کردیم. دیدیم یک مار دارد به طرف آشیانه، از درخت بالا میرود. این چه خدمتی بود؟
چونکه بی گناه بود فرار نمیکرد
برای اینکه شیر بخورد:
زنبورخوار ,پرنده ,مار ,دیدیم ,میدانگاهی ,آشیانه ,در میدانگاهی ,زنبورخوار مادر، ,دیدیم زنبورخوار ,که دیدیم ,مادر، دارد
درباره این سایت